مطالعه و اکتشاف مواد معدنى در شهرستان فیروزآباد

نوع گزارش اکتشاف مقدماتى
گروه اکتشافات غیر فلزی
استان فارس
نویسنده شرکت مهندسین مشاور تحقیقات معدنى خاک خوب
تاریخ انتشار ۲۳ شهریور ۱۳۷۹

خلاصه توضیحات

هدف این بررسى اکتشاف مواد معدنى فسفات ـ سلستین ـ بوکسیت (لاتریت ـ نسوز) خاک‌هاى صنعتى و املاح (پتاس، نمک و...) است. روش کار به این صورت بوده است که پس از توجیه محل برش موردنظر بر روى نقشه توپوگرافى 1:50000، اقدام به پیمایش شده و در مسیر آن ضمن تفکیک واحدهاى سنگ ـ چینه‌اى، با مشاهده افق‌هاى ماده معدنى و یا مشکوک به آن، از آن‌ها نمونه‌بردارى شده است. محل برش‌هاى زمین‌شناسى ـ معدنى و نمونه‌هاى برداشت شده بر روى نقشه توپوگرافى 1:50000 مشخص و پس از رسم برش‌هاى پیمایش شده، در صورت لزوم از پدیده‌هاى زمین‌شناسى و معدنى جالب توجه، عکس گرفته شده است.

توضیحات

     کلیات   مقدمه در تاریخ 1/6/79 قرارداد شماره 5122 بین اداره کل معادن و فلزات استان فارس از یک طرف و شرکت تحقیقات معدنى خاک خوب از طرف دیگر منعقد شد. هدف از این قرارداد اکتشاف مواد معدنى در شهرستان‌هاى لار و فیروزآباد و اکتشاف نیمه تفصیلى فسفات و بررسى مارن در شهرستان لامرد بود که این گزارش به برررسى‌هاى اکتشافى در محدوده 3700 کلیومتر مربعى از شهرستان فیروزآباد مى‌پردازد. محدوده فوق در نقشه شماره 1 مشخص شده است. همانطور که در نقشه مذکور ملاحظه مى‌شود. محدوده اکتشافى، بخش‌هاى باخترى، مرکزى و جنوبى شهرستان فیروزآباد را پوشش مى‌دهد. عملیات اکتشافى موضوع قرارداد فوق در پاییز سال 1379 و با حضور ناظر محترم اداره کل معادن و فلزات استان فارس، آقاى مهندس جعفرى انجام شده است. در این بررسى از نقشه‌هاى زمین‌شناسى 1:250000 شرکت ملى نفت ایران (برگ دارنجان) و نقشه‌هاى توپوگرافى 1:50000 منطقه استفاده شده است. در جریان برنامه‌ریزى اکتشاف منطقه مورد بحث، پس از گردآورى، بررسى و تجزیه و تحلیل داده‌هاى موجود، افق‌هاى داراى پتانسیل فسفات، سلستین، بوکسیت ـ لاتریت ـ نسوز، خاک‌هاى صنعتى، کانى‌هاى تبخیرى و گنبدهاى نمکى مورد بازدید و نمونه‌بردارى قرار گرفت. مجموع برش‌هاى پیمایش شده در محدوده اکتشافى فیروزآباد 35 عدد و نمونه‌هاى برداشت شده از آنها 78 عدد است. نمونه‌هاى مذکور پس از بهینه‌سازى براى اهداف مختلف به آزمایشگاه ارسال شده که نتایج آن‌ها در پیوست‌هاى گزارش حاضر آمده است.   اهداف و روش کار هدف این بررسى اکتشاف مواد معدنى فسفات ـ سلستین ـ بوکسیت (لاتریت ـ نسوز) خاک‌هاى صنعتى و املاح (پتاس، نمک و...) است. روش کار به این صورت بوده است که پس از توجیه محل برش موردنظر بر روى نقشه توپوگرافى 1:50000، اقدام به پیمایش شده و در مسیر آن ضمن تفکیک واحدهاى سنگ ـ چینه‌اى، با مشاهده افق‌هاى ماده معدنى و یا مشکوک به آن، از آن‌ها نمونه‌بردارى شده است. محل برش‌هاى زمین‌شناسى ـ معدنى و نمونه‌هاى برداشت شده بر روى نقشه توپوگرافى 1:50000 مشخص و پس از رسم برش‌هاى پیمایش شده، در صورت لزوم از پدیده‌هاى زمین‌شناسى و معدنى جالب توجه، عکس گرفته شده است. در محدوده اکتشافى شهرستان فیروزآباد، برش‌ها با حرف اول زمین‌شناسان (S.G.B.A)، حرف S که معرف Section است و پس از آن شماره برش معرفى شده‌اند. مثلاً BS-1 معرف برش شماره 1 است که توسط زمین‌شناس B برداشت شده است. شماره نمونه‌ها با کد F (فیروزآباد)، حرف اول زمین‌شناس (S.G.B.A) و شماره نمونه معرفى شده‌اند. مثلاً FA-S معرف پنجمین نمونه‌ایست که زمین‌شناس A از فیروزآباد برداشت کرده است. اهداف اکتشافى موردنظر به قرار زیر بوده‌اند: فسفات: بررسى واحدهاى سنگ ـ چینه‌اى محدوده زمانى کرتاسه بالایى تا الیگوسن در بخش اعظم محدوده اکتشافى فیروزآباد، حدود 10 متر بالاتر از قاعده سازند گورپى، افق فسفات تشکیل شده که در این گزارش از آن با نام فسفات قاعده سازند گورپى یاد شده است.   سلستین: با توجه به اطلاعات موجود، همبرى سازند آسمارى ـ جهرهم، پابده با سازندهاى جوان تر و گنبدهاى نمکى سازند هرمز براى این نوع کانى‌سازى کنترل شده‌اند.   بوکسیت ـ نسوز ـ لاتریت: تنها افق داراى پتانسیل کانى‌سازى این مجموعه در کمربند چین‌خورده زاگرس به غیر از زاگرس مرتفع (High Zagros) همبرى ایلام سروک و یا سازند سروک یا سازندهاى جوان تر است که از آن‌ها بازدید صورت گرفته و بررسى شده‌اند.   خاک‌هاى صنعتى: سازندهاى میشان و آغاجارى و عضو گورى از سازند میشان در مقوله بررسى خاک‌هاى صنعتى قرار داشته‌اند. هدف اصلى از این بررسى‌ها، شناخت پتانسیل‌هاى مارنى قابل استفاده در صنایع آجرپزى بوده است.   املاح: گنبدهاى نمکى از زوایاى گوناگون نگریسته شده ولى ویژگى اصلى بررسى آنها را آگاهى از پیکره‌هاى گسترده نمک طعام یا صنعتى (بخش H1 از سازند هرمز) و یا دست یافتن به ناهنجارى‌هاى پتاس در شورابه‌ها تشکیل داده است.           نقشه شماره 1: محدوده اکتشافى شهرستان فیروزآباد ویژگى‌هاى جغرافیایى و فیزیوگرافیکى گستره اکتشافى     محدوده مورد مطالعه به وسعت 3700 کیلومترمربع در بخش‌هاى باخترى، مرکزى و جنوبى شهرستان فیروزآباد قرار گرفته و مختصات جغرافیایى آن به قرار زیر است: -          طول جغرافیایى خاورى 50  51 تا 40  52 -          عرض جغرافیایى 8  28 تا 13  29   وسعت 3700 کیلومترمربعى فوق بدون در نظر گرفتن دشت‌هاى اصلى گستره تحت بررسى محاسبه شده است. این دشت‌ها به ترتیب از شمال باختر به سمت جنوب عبارتند از: دشت نوجین واقع در باختر تاقدیس گرم به ارتفاع حدود 730 متر از سطح دریاف دشت جنوب باخترى تاقدیس ندادنجان و روستاى باچون، حاشیه جنوب باخترى دشت فیروزآباد، دشت فراشبند به ارتفاع 800 متر از سطح دریا، دشت شمالى خاور روستاى شهید به ارتفاع 670 متر از سطح دریا، دشت جنوب دهرم و دشت دولت آباد ـ پسرودک در جنوبى‌ترین بخش محدوده تحت بررسى به ارتفاع حدود 200 متر از سطح دریا. همانطور که ملاحظه مى‌شود تقریبا از جنوب منطقه به سمت شمال به ارتفاع دشت‌ها افزوده مى‌شود. بلندترین نقاط ارتفاعى در محدوده تحت بررسى در کوه دادنجان و تاقدیس‌هاى پادانا ـ گرم قرار دارد. سنگ‌هاى آسمارى در تاقدیس گرم 2409 متر از سطح دریا ارتفاع دارند. این کمیت در تاقدیس‌هاى سورمه و پادانا به ترتیب 2240 و 2160 متر است. ویژگى کوهستانى بودن این گستره را اختلاف ارتفاع ژست‌ترین نقطه در دشت دولت آباد (200 متر) و بلندترین نقطه در تاقدیس گرم (2409 متر) به وضوح نشان مى‌دهد. راستاى عمومى ارتفاعات و دشت‌هاى حدفاصل بین آن‌ها از راستاى عمومى زاگرس پیروى مى‌کند و همان جهت شمال باختر ـ جنوب خاور را دارد. مهمترین رودخانه‌اى که در محدوده اکتشافى جریان دارد، رود شور است که با راستاى شمال شمال خاورى جنوب جنوب باخترى تقریباً سرتاسر منطقه را از شمال تا جنوب طى مى‌کند. سرشاخه‌هاى این رودخانه حداقل 3 گنبد نمکى را قطع مى‌کند که تحت تأثیر املاح تبخیرى موجود در این گنبدها قرار گرفته و کیفیت آب آن‌ها به شدت نزول مى‌کند. رود شور در بخش‌هاى باخترى تاقدیس شاهینى به رودخانه دشت پلنگ پیوسته و در جنوبى‌ترین نقطه محدوده به روند مند مى‌ریزد. رودمند در این قسمت راستاى خاورى ـ باخترى دارد و پس از پیوستن با رود قره آغاج در خاور محدوده، بهس مت باختر جریان مى‌یابد. آب و هواى گرم، بارندگى کم و پوشش گیاهى ضعیف تا متوسط از ویژگى‌هاى جغرافیایى این منطقه است. موقعیت مکانى بسیارى از چشمه‌ها (از جمله آبرگم باختر دهرم)، میزان آبدهى آنها و راستاى دره ها، تنگه‌ها و دشت‌ها متأثر از ساز و کارهاى زمین ساختى است.  کیفیت آب‌هاى سطحى و زیرزمینى در بیشتر نقاط پهنه مورد بررسى در پیوند نزدیک با اثر گنبدهاى نمکى و یا سازندهاى تبخیرى از جمله گچساران است که در بسیارى موارد کیفیت آب را به زیر سطح استاندارد آب آشامیدن و حتى کشاورزى مى‌رساند. وجود 5 گنبد نمکى در نیمه شمالى محدوده موردبحث، تأثیر نامطلوب این پدیده را بر آب‌هاى جارى و یا زیرزمینى با توجه به شیب عمومى منطقه نشان مى‌دهد. به همین دلیل است که از دیرباز، استفاده از آب انبار براى ذخیره کردن آب شیرین حاصل از بارش‌هاى جوى به ویژه در نواحى جنوبى مرسوم بوده و هنوز هم یکى از راهکارهاى چاره‌ساز براى جبران کمبود آب موردنیاز اهالى بومى به شمار مى‌رود.    زمین شناسى مقدمه محدوده اکتشافى (نقشه شماره 1) در بخش خاورى کمربند چین خورده ـ رانده زاگرس قرار دارد. در تقسیم‌بندى کمربند چین‌خورده زاگرس نیز، این محدوده در منطقه چین خورده ساده (Simple Folded Zone) قرار مى‌گیرد. ساختمان موجود در این محدوده، تاقدیس و ناودیس‌هایى هستند که راستاى عمومى محور آن‌ها شمال باخترى ـ جنوب خاورى است. لیکن این نظم ساختمانى را تأثیر گنبدهاى نمکى و یا گسل‌هاى محلى تا حدودى به هم مى‌ریزد. تأثیر نیروهاى فشارشى شمال خاور که عامل اصلى چین‌خوردگى زاگرس است. به صورت بى‌قرینگى ساختمانى و یا حذف برخى از واحدها در دامنه‌هاى جنوب باخترى شمارى از تاقدیس‌ها خود را نشان مى‌دهد. پدیده‌هاى فوق را به وضوح مى‌توان در تاقدیس‌هاى دادنجان، پیر (فراشبند)، بهار، سورمه، کیلاق و تا حدودى دالان مشاهده کرد. از ویژگى‌هاى مهم محدوده تحت بررسى وجود 5 گنبد نمکى است که بین حدود 10 تا 70 کیلومترمربع وسعت دارند. گنبدهاى مذکور در اطراف خود موجب رخنمون یافتن سازندهاى قدیمى شده‌اند که بررسى آن‌ها از دیدگاه اقتصادى اهمیت دارد. از دیدگاه ساختارى، گسلش‌هاى موجود در گستره مورد بررسى، متأثیر از گسیختگى‌هاى اصلى زاگرس است. گسل‌هاى اصلى منطقه، گسل‌هایى طولى با راستاى عمومى شمال باخترى ـ جنوب خاورى و عملکرد راندگى است که فرادیواره‌هاى شمالى خاورى را بر روى دیواره جنوب باخترى رانده است. راندگى‌هاى فوق را در تاقدیس‌هاى پیر (فراشبند)، بهار، سورمه و کیلاق به وضوح می توان دید. ساختار کنونى منطقه موردبحث برآیند جنبش‌هاى زمین ساختى آلپى نوین است.   چینه‌شناسى واحدهاى چینه‌شناسى گستره مورد مطالعه از قدیم به جدید عبارتند از: سازند هرمز (کامبرین زیرین ـ اردوویسین) قدیمى‌ترین واحد سنگى در منطقه تحت بررسى سازند هرمز است که به شکل گنبدهاى نمکى در سطح زمین ظاهر شده است. تعداد این گنبدها در محدوده اکتشافى 5 گنبد است که همه آن‌ها در نیمه شمالى محدوده فوق (شمال مدار ) قرار دارند. گنبدهاى نمکى موردبحث در تاقدیس دادنجان، جنوب فراشبند، تاقدیس بهار، تاقدیس آغاز و تاقدیس سورمه برون رد دارند. ترکیب سنگ شناسى گنبدهاى نمکى عبارتست از: نمک، ژیپس، انیدریت، دولومیت و سنگ آهک سیاه جسکى و بدبو، ماسه سنگ، مارن‌هاى قرمز و سبز و رس‌هاى رنگى، شیل، رخساره‌هاى مختلف دگرگونى، بلوک‌ها و قطعات سنگ‌هاى آذرین و کانى‌هایى از قبیل کلسیت، کوارتز، هماتیت (نوع الیژیست)، پیریت، ایلمنیت، گوگرد و... مبناى تقسیم‌بندى واحدهاى تشکیل دهنده سازند هرمز، مقاله ارائه شده در سمپوزیوم دیاپیریسم (1369) تحت عنوان «مفاهیم جدیدى از چینه شناسى سازند هرمز و مسئله دیاپیرسم در گنبدهاى نمکى جنوب ایران»[1] بوده است. در این مقاله سازند هرمز به چهار واحد مشخص تقسیم مى‌شود که از پایین به بالا عبارتند از: 1-      نمک همراه با میان لایه‌هاى نازک توف، مارن، آهک و اکسیدها و سولفورهاى آهن (بخش H1) 2-      تناوب مارن، انیدریت، ژیپس، توف، ایگنمبریت و سنگ آهن (بخش H2). 3-      آهک ورقه‌اى جلبکى، سیاه رنگ و بدبو (بخش H3) 4-      تناوب توف، ماسه سنگ، مارن همراه با میان لایه‌هاى انیدریت و آهک سیاه رنگ جلبکى (بخش H4)   گروه خامى (ژوراسیک ـ کرتاسه پایینى) این واحد در تاقدیس دادنجان مرتبط با تزریق و بالا‌ آمدن گنبد نمکى موجود و در دو تاقدیس سورمه و کیلاق عمدتاً به دلیل عملکرد راندگى‌هاى سراسرى این ساختمان‌هاست. سازندهاى تشکیل دهنده گروه خامى عبارتند از: سورمه و هیت (ژوراسیک). فهلیان، گدون و داریان (کرتاسه). گروه مورد بحث در تاقدیس کوه سورمه تفکیک شده و برش نمونه سازند سورمه نیز در این ساختمان اندازه‌گیرى و برداشت شده است. ترکیب سنگ‌شناسى واحدهاى تشکیل‌دهنده گروه خامى به غیر از واحد هیت و گدون، آهک، آهک دولومیتى و آهک‌هاى رسین ضخیم لایه و قهوه‌اى تا خاکسترى رنگ است. سازند هیت یک واحد انیدریتى است که سازند سورمه و فهلیان را از یکدیگر جدا مى‌کند. ردیف تبخیرى این سازند از خلیج فارس به سمت شمال تغییر وضعیت داده و در کوه سورمه به صورت یک برش دولومیتى به شخامت 5.23 متر دیده مى‌شود. سازندهاى کربناتى فهلیان و داریان نیز توسط سازند نرم و فرسایش‌پذیر گوون که ترکیب سنگ شناسى شیل و آهک دارد از یکدیگر جدا مى‌شوند. ه. مطیعى در کتاب «چینه شناسى زاگرس» مجموع ضخامت سازندهاى سورمه، فهلیان،‌گدون و داریان را در برش‌هاى نمونه 1430 متر معرفى مى‌کند. سازند انیدریتى هیت ضخامت متفاوت و متغیرى دارد که از 30 تا 150 متر نوسان مى‌کند. سنگواره‌هاى موجود در این گروه عبارتند از قطعات رودیست، آمونیت، اربیتولین، خارپوست، Milliolid و Textularid   گروه بنگستان (کرتاسه پایینى ـ کرتاسه بالایى) این گروه در تاقدیس‌هاى دادنجان (پادانا ـ گرم)، پیر (فراشبند)، رشتاتو، بهار، سورمه، کیلاق و شاهینى رخنمون دارد و بیشترین گسترش آن در هسته تاقدیس دادنجان است. تأثیر همزمان و یا مجزاى گنبدهاى نمکى و راندگى‌هاى موجود را در رخنمون یافتن سنگ‌هاى این واحد قدیمى نباید از نظر دور داشت. گروه بنگستان در ستون چینه شناسى زاگرس از چهار سازند کژدمى، سروک، سورگاه و ایلام تشکیل شده که در محدوده تحت بررسى فقط سازندهاى سروک و ایلام را مى‌توان مشاهده کرد. ترکیب سنگ شناسى این گروه آهک و آهک مارنى متوسط تا ضخیم لایه و توده‌اى به رنگ کرم و خاکسترى است. در همبرى سازندهاى سروک ـ ایلام و در نقاطى که شرایط تشکیل بوکسیت ـ لاتریت فراهم بوده است. سنگ‌هاى محصول هوازدگى را نیز مى‌توان مشاهده کرد. پس از تشکیل سازند سروک، دریاى سروک عقب نشینى کرده و چرخه رسوبگذارى، حداقل در مناطق شمال محدوده تحت بررسى متوقف مى‌شود. شواهد موجود در ساختمان‌هاى تاقدیس پیر،‌سورگاه، کیلاق و دادنجان حاکى از آنست که در این نبود رسوبى، شرایط براى تشکیل بوکسیت، لاتریت فراهم شده، لیکن عملکرد فاز فرسایش همزمان و یا کمى پس از رسوبگذارى مواد اولیه بوکسیتى، تغییرات نامطلوبى را در افق مذکور ایجاد کرده است.[2] سن ناهمسازى فرسایشى بین دو سازند سروک و ایلام معادل اواخر تورونین (Turonian) تعیین شده است. سنگواره‌هاى موجود در سازند سروک و ایلام از جمله گونه‌هایى از اربیتولین، الوئولین، گلوبوترونکانا، گلوبیژرینا و آمونیت سنى معادل کرتاسه میانى تا پسین را نشان مى‌دهد.    سازند گروپى (کرتاسه بالایى) رخنمون این سازند نیز مانند سایر واحدهاى قدیمى گستره مورد بررسى به پهنه‌هایى محدود مى‌شود که در آن‌ها گنبدهاى نمکى، ساز و کارهاى راندگى و یا فرسایش‌هاى عمیق عمل کرده است. این سازند را در محدوده تحت بررسى علاوه بر ساختمان‌هایى که گروه بنگستان در آن‌ها برونزد دارد. در تاقدیس دالان نیز مى‌توان مشاهده کرد. این سازند در برش نمونه شامل 320 متر مارن و شیل‌هاى خاکسترى مایل به آبى و به صورت فرعى شامل لایه‌هاى نازک از آهک رسى است. ردیف این سازند در مقابل فرسایش نامقاوم بوده و توپوگرافى ملایمى را بوجود مى‌آورد. سازند گورپى در برش نمونه با یک ناهمسازى فرسایش جزئى بر روى سازند آهکى ایلام قرار مى‌گیرد. این حد با یک زون هوازده حاوى ترکیبات آهن نیز همراه است. حد بالایى این سازند در برش نمونه، سازند پابده است.  این حد در قاعده لایه‌هایى از شیل ارغوانى رنگ که ماسه‌اى و سیلتى است و طبقات شروع سازند پابده را تشکیل مى‌دهد، انتخاب مى‌شود. افق فسفاتیت در محدوده اکتشافى گاهى در ناهمسازى فرسایشى بین ایلام و گورپى قرار مى‌گیرد. (شیل کوه کیلاق) ولى در بیشتر موارد حدود 10 متر بالاى همبرى فرسایشى فوق و در داخل سازند گورپى است، لیکن از آنجا که در حالت اخیر فاصله کمى با ناهمسازى مذکور دارد. افق فسفات قاعده گورپى نامگذارى شده است. به این نکته نیز باید توجه داشت که در ارتفاعات زاگرس و فارس مرکزى که سازند ایلام به سازند گورپى تغییر رخساره مى‌دهد، سازده گروپى از طریق ناهمسازى فرسایشى بعد از سنومانین ـ تورونین بر روى سازند سروک قرار مى‌گیرد. در چنین وضعیتى سن طبقات پایینى سازند گورپى به سانتونین مى‌رسد. سازند گورپى در اغلب مناطق زاگرس شامل سنگواره‌هایى از روزنبران پلانکتون مانند گلوبوترونکانا Globotruncana است که سنى معادل سانتونین تاماستریشتین را نشان مى‌دهد.   سازند پابده (پالئوسن ـ الیگوسن) گسترش این سازند در محدوده اشکتفاى مانند سازند گورپى است و در ساختمان‌اى تاقدیسى دادنجان، پیر (فراشبند)، رشتانو، بهار، سورمه، کیلاق و شاهینى برونزد دارد. ردیف این سازند در برش نمونه شامل 897 متر و رسوباتى است که عمدتاً ترکیب رسى دارند مانند شیل، مارن‌هاى آبى و ارغوانى و خاکسترى، آهک رسى و آهک نازک لایه همراه با نودول چرت. حد پایینى این سازند در لرستان شیلى و مارن‌هاى سازند گورپى است و در قاعده بخش شیل ارغوانى (Purple shle) انتخاب مى‌شود. در فارس که بخش شیل ارغوانى به صورت ممتد وجود ندارد. این حدود در قاعده بخش آهک‌هاى چرتى انتخاب مى‌شود. در حالت اخیر نودول‌هاى فسفات، دندان کوسه، گلوکونیت و گاهى کنگلومرا و مقدارى بیتومین تخریب شده در بالاى ناهمسازى فرسایشى که بعد از کرتاسه حادث شده است، دیده مى‌شود قاعده سازند پابده در نواحى جنوبى فارس (بطور مشخص لامرد) فاقد رخساره آهک چرتى است و عمدتاً از مارن تشکیل شده که مارن مذکور در سختگاه‌هاى زمان تشکیل، همراه با افق فسفاتیت به ضخامت متغیر 30 تا 80 سانتیمتر است (بخش باختر تاقدیس وراوى) در برش نمونه حد بالایى سازند پابده با آهک‌هاى سازند آسمارى است. لیکن در منطقه فارس بیشتر در همبرى با سازند جهرم مى‌باشد. در همبرى دو سازند اخیر و در مناطقى از شهرستان لامرد آثار کانى‌سازى سلستین از نوع اپى ژنتیک مشاهده شده و در بررسى‌هاى حار نیز این افق در تمامى برش‌ها کنترل شده است. گونه‌اى فراوانى از سنگواره گلوبوروتالیا (Globorotalia) و سنگواره‌هاى پلانکتونى دیگر، سن این سازند را در فارس از پالئوسن تا الیگوسن معرفى مى‌کند. بخش شیل ارغوانى شامل شیل‌ها و مارن‌هاى اروغوانى و گاهى سبز رنگ است که پایین‌ترین واحد سنگ چینه‌اى سازند پابده به حساب مى‌آید و در محل‌هایى که وجود دارد، تفکیک سازندهاى گروپى و پابده را به سهولت میسر مى‌سازد. همانطور که در بالا اشاره شد، این بخش در فارس به صورت پیوسته وجود ندارد. از جمله ساختمان‌هایى که بخش شیل ارغوانى در آن دیده شده است مى‌توان از تاقدیس دادنجان در مسیر فیروزآباد ـ فراشبند، تاقدیس کیلاق و تاقدیس شاهینى نام برد.   سازند جهرم (پالئوسن ـ ائوسن) این سازند در محدوده تحت بررسى و در نقهش‌هاى موجود از سازند آسمارى تفکیک نشده و در تاقدیس‌هاى بهار، دالان و شاهینى که عمدتاً در باخترى و جنوب باختر شهرستان فیروزآباد قرار دارند، همراه با سازند آسمارى نمایش داده شده است. به این نکته باید توجه داشت که در پاره‌اى از رخنمون‌ها، تفکیک دو سازند آسمارى و جهرم میسر نیست و این دو به صورت یک واحد غیرقابل تفکیک نقشه‌بردارى شده‌اند. هر چند تفکیک آن‌ها هب روش دیرین شناسى به خوبى امکانپذیر است. سازند جهرم در برش نمونه از 467 متر دولومیت و آهک دولومیتى تشکیل شده است. حد پایینى این سازند اکثراً قاطع و روشن است ولى در همبرى با سازند پابده تدریجا مى‌باشد. در چنین وضعیتى حد این دو سازند تقریباً مفروضى و اختیارى است و معمولاً حد پائینى جهرم در چنین حالتى آهک‌هاى متداوم رو به بالا انتخاب مى‌شود. حد بالایى این سازند با سازند آسمارى است و در محلى از ردیف چینه شناسى قرار دارد که در بالاى آن آهک‌هاى داراى لایه‌بندى نامنظم و کنگلومراى داراى ترکیبات آهن قرار دارند. این ترکیب سنگ شناسى نشان دهنده وجود ناهمسازى فرسایشى در رأس سازند جهرم است که در اغلب نقاط جنوب باخترى ایران و خاورمیانه تشخیص داده شده است. شواهد موجود در تاقدیس لاورستان (جنوب خاور لامرد) و وجود انباشت‌هاى سلستین در حوالى همبرى سازندهاى جهرم و آسمارى، نشان دهنده وجود ناهمسازى فرسایشى فوق و همچنین حوضه‌هاى تبخیرى محدود و محصورى است که باعث تشکیل کانى فوق شده است. حضور سلستین در این افق از نوع دیاژنتیک تعبیر شده که در اثر انحلال و رسوب مجدد در درز و شکاف‌ها و حفرات ردیف‌هاى پایین تر (از جمله همبرى پابده ـ جهرم) آثارى از سلستین اپى ژنتیک را برجاى گذاشته است. سنگواره‌هاى ذره‌بینى کف‌زن و متعلق به دریاى کم عمق در این سازند به وفور یافت مى‌شود. گونه‌هایى از این نوع سنگواره‌ها از جمله Nummulites globosus، Dictyoconous Sp، Alveolina Oblonga و... سن سازند جهرم را در فارس پالئوسن ـ ائوسن معرفى مى‌کند. سازند آسمارى (الیگومیوسن) این سازند در ساختمان‌هاى تاقدیسى دادنجان، آغار، سورمه و کیلاق گسترش فراوانى دارد و در حد فاصل سازندهاى پابده در پایین و گچساران در بالا قرار مى‌گیرد. سازند موردبحث در تاقدیس‌هاى بهار، دالان و شاهینى از سازند جهرم تفکیک نشده و نقشه‌هاى موجود این دو واحد را توأم نشان مى‌دهند. این سازند در برش نمونه و متمم آن 500-420 متر ضخامت دارد و از نظر سنگ شناسى از سنگ آهک‌هاى مقاوم کرم تا قهوه‌اى رنگ تشکیل شده که در آن‌ها درزهاى فراوانى گسترش یافته است. میان‌لایه‌هاى شیلى نیز در ردیف لایه‌هاى آهکى آسمارى دیده مى‌شود. این سازند داراى دو بخش است: بخش ماسه سنگى اهواز که در جنوب فروافتادگى دزفول گسترش دارد و بخش تبخیرى کلهر که در شمال باختر فروافتادگى فوق و جنوب لرستان برونزد دارد. ردیف کوچکترى از بخش کلهر به نام انیدریت قاعده آسمارى در امتداد میدان‌هاى مسجد سلیمان، نفت سفید و هفتکل و پارس دیده مى‌شود. این ردیف بیانگر همان حوضه‌هاى تبخیرى محدودیست که در بند (سازند جهرم) به آن اشاره شد. لیکن باید توجه داشت که میدان‌هاى فوق همگى در باختر نصف‌النهار  قرار دارند. در حالیکه محدوده مورد بررسى تقریباً حدفاصل طول جغرافیایى خاورى -  را پوشش مى‌دهد. به هر صورت نشانه‌هاى محیط تبخیرى در قاعده سازند آسمارى قابل انطباق با ردیف مذکور مى‌تواند باشد. سنگواره‌هایى از گروه Eulepidina, Miogypsinoides, Borelismelo، گلوبیژرین، نومولیت و... سنى معادل ائوسن بالایى تا میوسن پایینى براى این سازند نشان مى‌دهند.   سازند گچساران (میوسن پایینى) این سازند در تمامى گستره مورد بررسى حضور دارد. تاقدیس‌هایى ک

کلید واژه ها: فارس